شده ام مثل یک محکوم اعدامی
که گشته است زیرپایش خالی
ان بالا...از بدروزگار...طنابی شل
کم و بیش میفشارد گردنش را
جان می کندو دستو پا میزند
و ارزوی مرگ دارد
اما دریغ از مردن اسان
این چنین مرا میکشد انتظارم برای تو
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1396
| 10:41 | نویسنده : تارا |